مرگ مغزی، مرگ قطعی رسانه ها نقش موثری در آگاه شدن جامعه دارند
به گزارش اعصاب سنج، نایب رییس انجمن اهدای عضو ایران اظهار داشت: مرگ مغزی مرگ قطعی است و باورهای نادرست بزرگ ترین مانع فرهنگ سازی اهدای عضو در کشورند.
خبرگزاری مهر _ گروه سلامت:
مرگ مغزی، واژه ای است که هنوز در ذهن خیلی از مردم با تردید و سوء تفاهم همراه است؛ مرگی که از دید علم پزشکی و فقه اسلامی، پایان قطعی حیات انسان شمرده می شود، اما برای خانواده ها در لحظه های تلخ وداع، تصمیم گیری در رابطه با آن دشوارترین انتخاب زندگی است. باورهای نادرست، روایتهای نادقیق در رسانه ها و حتی بازنمایی های اشتباه در تعدادی آثار هنری، گاه سبب شده سال ها تلاش جامعه پزشکی و کنشگران عرصه اهدای عضو زیر سوال برود و هزاران بیمار نیازمند پیوند، فرصت ادامه زندگی را از دست بدهند. در صورتیکه ایران امروز در زمره کشورهای پیشرو در عرصه پیوند اعضا قرار دارد و توانسته رتبه نخست آسیا را از آن خود کند، هنوز تنها حدود یک سوم از ظرفیت واقعی اهدای عضو در کشور فعال است. آمارها نشان میدهد سالانه هزاران عضو حیاتی به خاک سپرده می شود، در صورتیکه می توانست جان بیماران بسیاری را نجات دهد. در چنین شرایطی، نقش آگاهی عمومی و فرهنگ سازی، اهمیتی دوچندان پیدا می کند؛ جایی که رسانه ها، هنرمندان و چهره های تاثیر گذار فرهنگی می توانند سهمی بزرگ تر از پزشکان در نهادینه کردن باور درست در رابطه با مرگ مغزی و اهدای عضو داشته باشند. در گفت و گو با
«امید قبادی، نایب رییس انجمن اهدای عضو ایران»
، از وضعیت کنونی شاخص اهدای عضو در کشور، موانع فرهنگی پیشِ رو، اهمیت دریافت کارت اهدای عضو و نقش تعیین کننده سینما و رسانه در تغییر نگرش جامعه سخن گفتیم.
به عنوان سوال اول؛ از باورهای غلطی که از مرگ مغزی وجود دارد، بگویید.
یک بار استفاده از یک باور غلط در تولیدات هنری مثل زنده شدن فرد مرگ مغزی، خرید و فروش اعضا یا طرح باورهای اشتباه و چالش برانگیز می تواند تلاش ۲۲ تا ۲۳ ساله پزشکان و کادر درمان فعال در این مورد را زیر سوال ببرد.
اهدای عضو همیشه از مسائلی بوده که نگاه متفاوت و روایات مختلفی در رابطه با آن وجود دارد. رسانه به مفهوم کل بعلاوه سینمای مستند و داستانی هرکدام در رابطه با این مساله محتوا تولید و بازتاب داده و اغلب، مردم را به این کار تشویق کرده اند. اما مسئله مهم این است که اهدای عضو، چالش های فراوانی دارد.
خانواده اهداکننده همیشه با تردید روبرویند و در دشوارترین انتخاب زندگی خود، قرار دارند. فرهنگ سازی و عرضه اطلاعات علمی درست در رابطه با زمان اهدای عضو و مسایل در ارتباط با آن، مثل مرگ مغزی می تواند این روند را آسان تر و تصور واقعی از اهدای عضو و نتایج آن به مردم بدهد.
شاخص و وضعیت اهدای عضو در ایران، در چه شرایطی است؟
امروز در ایران، تمام پیوندهای اعضای حیاتی صورت می گیرد و این موفقیت بزرگ، نتیجه کوشش های علمی و شرعی است که با فتوای تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۸ شروع شد و در سال ۱۳۷۰ نیز توسط مقام معظم رهبری تأیید شد. تا حالا بالاتر از ۸۵ هزار ایرانی با دریافت عضو پیوندی به زندگی بازگشته اند. ایران توانسته به رتبه اول اهدای عضو در آسیا برسد و همین طور مرکز پیوند شیراز رتبه اول جهان را در پیوند کبد در یک مرکز به نام خود ثبت کرده است.
منحنی شاخص اهدای عضو طی ۲۰ سال قبل همیشه رو به رشد بوده، اما باوجود این پیشرفت ها، همچنان فاصله قابل توجهی میان ظرفیت علمی کشور و میزان واقعی اهدای عضو وجود دارد؛ چون که سالانه از حدود ۳۰۰۰ فرد دارای قابلیت اهدا، تنها ۱۰۰۰ مورد به مرحله پیوند می رسد و حدود ۷۰۰۰ عضو قابل استفاده، دفن می شود و در مقابل، سالانه بالاتر از ۳۵۰۰ بیمار در فهرست انتظار، به سبب نرسیدن عضو مناسب جان خویش را از دست می دهند.
بزرگ ترین مانع پیشرفت این شاخص چیست؟
بزرگ ترین مانع اهدای عضو در ایران، نبود باور مرگ مغزی بعنوان مرگ قطعی است. حرکات قفسه سینه و ضربان قلب ناشی از دستگاهها در بیماران مرگ مغزی، خانواده ها را امیدوار نگه می دارد و همین تردید مانع تصمیم بموقع می شود. آمار نشان میدهد زمانی که فرد کارت اهدای عضو داشته باشد، میزان رضایت خانواده ها نزدیک به ۱۰۰ درصد است؛ در صورتیکه بدون کارت، این میزان به حدود ۴۵ درصد کاسته می شود. این مسئله نشان میدهد ناآگاهی و عدم اقناع خانواده ها مهم ترین چالش فعلی است. همراهی مراجع دینی و مبلغین مذهبی، یکی از مؤثرترین ابزارها برای فرهنگ سازی و رفع این باور غلط عنوان شده است.
برای حمایت روحی و اجتماعی خانواده های اهداکننده، سیستم وجود دارد؟
حمایت جامع از خانواده های جانبخش اهداکننده عضو از مزایای مهم توسعه اهدای عضو در کشور شمرده می شود. این حمایت ها با هدف کاهش آلام خانواده ها و تقویت جایگاه اجتماعی و انسانی آنها شکل گرفته و قسمتی از سیاستهای رسمی نظام سلامت در عرصه پیوند عضو است. ازاین رو اصل وجود چنین حمایت هایی مورد تاکید قرار گرفته است.
مرگ مغزی تنها نوع مرگ قابل اهدا برای اعضای حیاتیست و این حالت بطورکامل غیرقابل بازگشت بوده و با کما متفاوت است. اعضای فرد مرگ مغزی تنها به کمک دستگاههای تنفسی و دارو حداکثر تا دو هفته قابل نگهداری هستند. ازاین رو رضایت گیری خانواده باید در این بازه زمانی محدود صورت گیرد تا اعضا قابل استفاده باقی بمانند.
هر فرد مرگ مغزی می تواند با اهدای هشت عضو حیاتی، جان هشت بیمار را از مرگ حتمی نجات دهد؛ اما تأخیر در تصمیم گیری موجب از دست رفتن این فرصت طلایی و از میان رفتن اعضای حیاتی می شود.
سینما (مستند و داستانی) چه نقشی در تغییر نگرش مردم نسبت به اهدای عضو دارند؟
در تمام دنیا اهدای عضو به یک سه پایه تشبیه می شود: پایه اول علم است که ۲۰ درصد نقش دارد؛ یعنی نظام سلامت ۲۰ درصد در نجات جان بیماران نیازمند به پیوند مؤثر است. پایه دوم تجهیزات و امکانات است با ۳۰ درصد نقش، اما پایه سوم فرهنگ است که ۵۰ درصد نقش دارد. درواقع، تنها بیماری در نظام سلامت جهان که پنجاه درصد فرهنگ در آن نقش دارد، موضوع پیوند اعضاست؛ چون یک مقوله علمی اجتماعی است و جامعه و خانواده باید حتما رضایت دهند.
بر این اساس، نقش رسانه ها، سازمان ها و نهادهای فرهنگی، و نام آوران عرصه های علم و ادب و هنر، دو و نیم برابر تیم های پزشکی در نجات جان بیماران است؛ چون بستر جامعه را آماده می کنند. در فرهنگ سازی، دو ضرورت خیلی مهم وجود دارد: نهادینه سازی باور مرگ مغزی که مساوی است با مرگ قطعی و تشویق مردم به دریافت کارت اهدای عضو.
البته کارت اهدای عضو جایگزین رضایت خانواده نیست؛ اما در لحظه های بحرانی، اگر خانواده کارت عزیزشان را ببیند، حدودا ۱۰۰ درصد رضایت می دهند و اگر کارت نباشد، این میزان حدود ۵۰ درصد است.
در این سال ها رسانه ها و سینماگران واقعا کمک کرده اند. اما همان گونه که اشاره شد، یک حرکت اشتباه، یک دفعه استفاده از یک باور غلط در تولیدات هنری _ مثل زنده شدن فرد مرگ مغزی، خرید و فروش اعضا یا طرح باورهای اشتباه و چالش برانگیز می تواند تلاش ۲۲ تا ۲۳ ساله ما را زیر سوال ببرد.
چشم انداز آینده اساسا خیلی امیدبخش خواهد بود و تا امروز هم روند پیشرفت بسیار عالی بوده و ایران حال رتبه نخست آسیا را دارد؛ اما هنوز فقط یک سوم مسیر طی شده و جای کار زیادی داریم. باتوجه به مردم نوع دوست کشورمان و فرهنگ سازی هایی که انجام شده و ادامه خواهد داشت، آینده روشنی برای اهدای عضو در ایران می بینم.
ما همان پزشکانی هستیم که وقتی بیمار می شوید، به ما رجوع می کنید؛ داروی ما را بدون هیچ چانه زنی مصرف می کنید و با نیت شفاف زیر تیغ جراحی ما می روید و همان پزشکان برعکس میلشان به شما می گویند: متاسفانه عزیز شما با مرگ مغزی فوت کرده؛ مرگ مغزی که فقط یک درصد مرگ ها را تشکیل می دهد، می تواند حتی با مرگ خود، جان یک تا هشت انسان دیگر را نجات دهد.
هر فرد مرگ مغزی می تواند با اهدای هشت عضو حیاتی، جان هشت بیمار را از مرگ حتمی نجات دهد؛ اما تأخیر در تصمیم گیری سبب از دست رفتن این فرصت طلایی و از میان رفتن اعضای حیاتی می شود. پایه دوم تجهیزات و امکانات است با ۳۰ درصد نقش، اما پایه سوم فرهنگ است که ۵۰ درصد نقش دارد. ما همان پزشکانی هستیم که وقتی بیمار می شوید، به ما رجوع می کنید؛ داروی ما را بدون هیچ چانه زنی مصرف می کنید و با نیت شفاف زیر تیغ جراحی ما می روید و همان پزشکان برعکس میلشان به شما می گویند: متاسفانه عزیز شما با مرگ مغزی فوت کرده؛ مرگ مغزی که فقط یک درصد مرگ ها را تشکیل می دهد، می تواند حتی با مرگ خود، جان یک تا هشت انسان دیگر را نجات دهد.
مطلب اعصابسنج را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب